10 فعل دو کلمه ای با Get (+ معنی و مثال)

این درس در مورد افعال عبارتی با استفاده از فعل get است.در این درس ما 10 مورد از آنها را همراه با معنی و مثال برای شما آورده ایم.

افعال عبارتی جالب زیادی وجود دارد. حتی افعال عبارتی با Get بسیار بیشتر این تعداد هستند. اما برای اینکه قدم به قدم شروع کنیم ابتدا با 10تا از این افعال شروع میکنیم.

🔹 Get About

  • چرخ زدن در شهر یا جایی
  • از جایی به جایی رفتن
  • دور شهر را زدن و … (بریتیش)

▪️ The best way to get about in London is to use an Oyster card. With this Oyster card, you can get about quite easily.

بهترین راه برای چرخ زدن (جابجایی) تو لندن استفاده از یک کارت اویسترهه، با این کارت اویستر، می تونی به راحتی گردش کنی.

▪️ Paris yesterday, New York next week; you really get about, don’t you!

دیروز پاریس، هفته بعد نیویورک، واقعا داری (تو دنیا) میگردی، نه؟

🔹 Get Along

  • رابطه خوب و دوستانه داشتن
  • کنار آمدن با دیگران
  • جور بودن با دیگران
  • تفاهم داشتن با همدیگر

▪️ I’m a very, very friendly sort of person I get along with anybody who gets along with me.

من خیلی آدم دوستانه و خوش برخوردی هستم و با هر کسی که با من راه بیاد، میتونم راه بیام.

▪️ Do you get along with your colleagues?

با همکارات کنار میای؟

▪️ I don’t get along with my work colleagues, I don’t have anything in common with them, only work.

من با همکارانم در محل کار جور نیستم. من به جز کار هیچ چیز مشترکی باهاشون ندارم.

🔹 Get After

  • تعقیب کردن
  • دنبال کسی رفتن
  • پی کسی رفتن

▪️ Don’t just stand there, get after him, run after him. He’s much older than you, you’ll be able to catch him.

همینطوری اونجا واینستا! برو دنبالش، بدو دنبالش. او خیلی مسن تر از توئه، تو میتونی بهش برسی.

▪️ Dad, Dad, the dog’s out! You have to get after him.

بابا، بابا، سگه رفته بیرون! باید بری دنبالش.

🔹 Get Ahead

  • پیشرفت کردن
  • جلو زدن از دیگران
  • پیشی گرفتن
  • موفق تر بودن از دیگران

▪️ He’s joined a really good company, he hopes to get ahead very quickly.

او به یک شرکت خیلی خوبی پیوسته، امیدواره که خیلی سریع پیشرفت کنه.

▪️ Can you drive a little bit faster and get ahead of them?

میشه یکم سریعتر رانندگی کنی و از اونا جلو بزنی؟

🔹 Get Away

  • فرار کردن.
  • در رفتن
  • دور شدن از کسی یا چیزی
  • ترک کردن
  • سفر رفتن و دور شدن
  • اجتناب و دور نگه داشتن کسی از چیزی

▪️ Do you think we’ll be able to get away this weekend?

فکر می کنی می تونیم این آخر هفته جایی بریم (سفری بریم، دور بشیم)؟

▪️ The robber is getting away! Stop him!

دزد داره در میره! نگهش دارید!

▪️ Kids! Get away from the street!

بچه ها! از خیابان دور بشین! (نزدیک خیابون نشید)

🔹 Get Away With Something

  • قسر در رفتن از نتیجه بد چیزی
  • از مجازات کاری در امان ماندن
  • گیر نیفتادن بابت کار بد
  • لو نرفتن

▪️ Thieves broke into an art gallery and got away with some quite priceless paintings.

دزدان به داخل گالری هنری نفوذ کردند و با چندتا نقاشی بی قیمت (از نظر بالابودن) در رفتن.

▪️ Luckily for me, she didn’t go into the bedroom immediately. So I got away with it.

از شانس من، او مستقیم به اتاق خواب نرفت. اینجوری قسر در رفتم (لو نرفتم)

🔹 To Get Back To Someone

  • ایجاد ارتباط دوباره با کسی
  • تماس مجدد گرفتن
  • بعدا با شما تماس خواهم گرفت یا خواهند گرفت

▪️ Leave it with me, I’ll get back to you later.

به من واگذارش کن، من بعدا با شما در ارتباط خواهم بود.

▪️ We will check and get back to you if further assistance is required.

ما بررسی می کنیم و در صورتی که کمک اضافی نیاز باشد با شما تماس خواهیم گرفت.

🔹 Get Behind

  • پشتیبانی کردن از کسی
  • حمایت از کسی
  • پشت کسی در آمدن

▪️ Please come and support your team, get behind them.

لطفا بیا و تیمت رو پشتیبانی کن، حمایتشون کن.

  • عقب افتادن در کارها
  • پشت گوش انداختن کارها

▪️ Don’t expect me home before eight or nine at night. I got a little bit behind with my work due to my illness and need to catch up.

قبل از هشت یا نه شب منتظر من نباش که بیام خونه. من به خاطر مریضی یکم از کارهام عقب افتادم و باید خودم رو برسونم.

🔹 Get Beyond

  • عبور از مشکلات یا سختی ها
  • گذارندن سختی ها

▪️ Look, just forget it, put it in the past. Let’s get beyond it. Let’s move on.

بیین، فقط فراموشش کن، در گذشته رهاش کن (به گذشته ها بسپرش)،. ازش عبور کن. رهاش کن و به جلو برو.

(عبارت move on به معنی این است که مرحله ای از زندگی یا چیز سختی را بگذرانید و به مرحله دیگری بروید، یا مشکلی یا شخصی را فراموش کنید و به زندگی خود ادامه دهید. تقریبا گاهی هم معنی get beyond it است.)

▪️ Let’s get beyond this darkness and build a brighter future together.

بیایید از این تاریکی عبور کنیم و آینده ای روشنتر را با هم بسازیم.

🔹 Get By

  • سر کردن (با پول، حقوق یا غذایی)
  • گذراندن
  • کفاف دادن
  • گلیم خود را از آب کشیدن
  • قناعت کردن
  • مدیریت بحران

▪️ I’m going to struggle to get by on this, I’m going to probably have to do a part-time job.

من برای گذراندن با این به سختی و چالش برخواهم خورد (Struggle تلاش کردن به سختی، )، احتمالا باید یک کار نیمه وقت (احتمالا منظور گوینده کار اضافی بر شغل اصلی است) انجام بدم.

▪️ I’ve left some food already prepared in the fridge. So hopefully you’ll be able to get by on that.

من یک مقدار غذای آماده در یخچال نگه داشته ام. امیدوارم بتونی با اون خودت رو سیر کنی. (با اون بتونی بگذرونی، دووم بیاری)

▪️ Ever since my husband lost his job, we’ve been just getting by.

از وقتی که همسرم شغلش رو از دست داده، ما فقط گذران می کنیم.

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Please select your product
اسکرول به بالا